Thursday 24 August 2017

معافیّت احبّاء از پرداخت حقوق الله

نامه‌ی جدید سرکار خانم «صهبا وجدانی» خطاب به احبّای ایرانی با عنوان «معافیّت احبّاء از پرداخت حقوق الله» واصل گردیده است که جهت اطّلاع دوستان و همراهان عزیز عهد و میثاق تقديم می‌گردد.

نامه‌ی جدید سرکار خانم صهبا وجدانی با موضوع حقوق الله

یاران عزیز روحانی؛

اخیراً در برخی از ضیافات، موضوع اخذ حقوق الله از احبّای ایران مطرح شده است و افرادی تحت عنوان نمایندگان امین حقوق الله، مسؤول مراجعه‌ی به احبّا و دریافت آن گردیده‌اند. از آن‌جا كه پرداخت حقوق الله و چگونگی مصرف آن از اهمّیت ویژه‌ای برخوردار است، ضروری است احبّا قبل از هرگونه تعهّد و یا پرداخت حقوق الله به نكات زیر توجّه فرمایند:

بر اساس كتاب مستطاب اقدس، پرداخت حقوق الله یك مسأله‌ی شخصی است و احدی حقّ مطالبه‌ی آن را ندارد و اظهار و اصرار برای اخذ حقوق الله جایز نیست؛ بنابر این تشكیل جلسات مختلف، دعوت عمومی یا خصوصی از افراد، اخذ تعهّد از احبّاء و برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی برای وصول آن، خلاف نصوص مقدّسه‌ی بهائی است.

حضرت عبدالبهاء در لوح لسان حضور، جمع‌آوری و تصرّف جزئی و كلّی در حقوق الله را بدون اجازه‌ی مرجع امر جایز نمی‌شمرند و نیز در الواح وصایای مباركه، فقط ولیّ امرالله را در هر زمان مرجع امر دانسته و مجاز به گرفتن حقوق الله می‌شمرند.

در كتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی ـ كه مفاد آن به تأیید حضرت شوقی ربّانی رسیده است ـ نیز بر این نکته تأكید شده است؛ آن‌جا كه می‌فرماید:

«تقدیمی حقوق الله فرض واجب شرعی است؛ ولی كسی حقّ مطالبه ندارد و به‌وسیله‌ی امین حقوق‌الله به ولی امرالله در هر زمان كه مرجع مقدّس امر بهائی است تقدیم و به اختیار و اراده‌ی آن حضرت مصرف می‌گردد.»

(نظر اجمالی در دیانت بهائی، احمد یزدانی، سال ۱۰۵ بدیع، صفحه‌ ۸۱، فقره ۲۹)

بنابر آن‌چه گفته شد، در حال حاضر تنها شخصیّتی كه مجاز به اخذ حقوق الله می‌باشد، جناب نصرت‌الله بهره‌مند، ولی امر چهارم دیانت بهائی است، كه ایشان هم در حال حاضر احبّا را از پرداخت حقوق الله معاف فرموده‌اند.
بیت‌العدل فعلی در طول بیش از ۵۰ سال فعّالیت خود، در مقابل وجوه فراوان و مختلفی كه تحت عناوین حقوق الله، تبرّعات برای صندوق‌های امری، كمك به احداث مشروعات سائره، دیات، مال بی‌وارث و غیره از احبّای جهان اخذ نموده است، تاكنون هیچ‌گونه ترازنامه‌ی مالی كه نشانگر مجموع دریافتی و هزینه‌های انجام شده باشد ارائه نداده است.

عدم شفّافیت در عملكرد مالی بیت العدل فعلی این نگرانی را به همراه دارد كه وجوه دریافتی به جای ارتقاء كلمه‌الله و نشر نفحات‌الله و اعمال خیریه و منافع عمومی، بیشتر صرف گسترش تشكیلات عریض و طویل اداری و پرداخت حقوق‌های آن‌چنانی به اعضای عصبه‌ی غیرقانونی انتصابی و پرداخت دستمزد به حقوق‌بگیران حرفه‌ای شاغل در محافل ملّی و محلّی و هزینه‌های غیرضروری دیگر گردد.

از احبّای گرامی تقاضا دارم تا قبل از هر گونه تعهّد به پرداخت حقوق الله، در مورد افراد و مؤسّسات مجاز برای اخذ حقوق الله تحقیق بیشتر نمایند.

شاد و خرّم باشید؛

صهبا وجدانی

Sahba.Vejdani@gmail.com

یادداشت‌های روزانه‌ی جناب چارلز میسن ریمی؛ بخش دوازدهم (۱۹۲۱-۱۹۲۳)

۱۹۲۱: جناب چارلز میسن ریمی به ریاست محفل نشریّه‌ی نجم باختر انتخاب شدند.

۲۱ مارس ۱۹۲۱: گزیده‌ی مقاله‌ی جناب میسن ریمی در نشریّه‌ی نجم باختر، شماره ۱۳، تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز دینی زمان»:
«در این ایّام، فرمول مذهبی قدیمی، خرافات، تعصّبات و دگم‌ها … دیگر نمی‌تواند وجدان بشریّت را آسوده نماید یا رضایت خاطر افراد طرفدار این نظامات فکری را جلب کند. بشریّت نیازمند قدرت روانی و دانشی است که به‌وسیله‌ی آن به مقابله با مشکلات و شرایط عصر و زمان جدید برود و آن‌ها را حل نماید …»

۲۸ آوریل ۱۹۲۱: نشریّه امریکن بهائی‌نیوز، سال ۱۲، شماره ۳، ص ۵۸:
«عالیجناب میسن ریمی، آن مرد نورانی و الاهی، مشغول به خدمت در آلمان و هلند می‌باشد. او لحظه‌ای به استراحت نپرداخت و نَفَسی نکشید، مگر آن‌که در صدد اعتلای سلطنت و حکومت الاهیّه بود.»

۷ اکتبر ۱۹۲۱: منتشره در نشریّه‌ی نجم باختر، صص ۲۱۹ تا ۲۲۱:

حضرت عبدالبهاء در مکتوبی به جناب میسن ریمی، که به عنوان برجسته‌ترین پیرو بهاء‌الله در ایالات متحده مطرح بودند، نوشتند:
«ولی اکنون سفر تو به اقصی نقاط آمریکا سودمندتر و مثمر ثمرتر خواهد بود؛ ولی معهذا، نظر خودت هر چه باشد آن مورد قبول است.» (منبع نامعلوم)

۷ اکتبر ۱۹۲۱ (دوباره): حضرت عبدالبهاء به جناب میسن ریمی نوشتند:
«مدّت‌ها پیش نامه‌ای به تو نوشتم که محتوایش عبارت بود از: خدا را سپاس که شما موفّق شدید طرحی برای اقامتگاه زائران در حیفا بکشید (Pilgrims House). امید دارم که ساخت اقامتگاه زائران زیر نظر شما باشد. هم‌چنین در آینده مشرق‌الاذکاری در کوه کرمل ساخته خواهد شد. شما آرشیتکت و بنا کننده آن خواهید بود. من این نوید را به شما می‌دهم.»

(از نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۸، نوامبر ۱۹۲۲.)

۲۸ نوامبر ۱۹۲۱: صعود حضرت عبدالبهاء.

۲۱ مارس ۱۹۲۲: نشریّه نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۱، صص ۹-۱۴؛ مقاله‌ای از جناب میسن ریمی تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز دینی زمان». در این مقاله جناب میسن ریمی می‌نویسند:
«هدف دیانت بهائی اتّحاد دینی همه‌ی مردم جهان است. این تعالیم به دنیا آمده تا تعالیم الاهی قبلی را تحقّق بخشد. این هدفی بوده که همواره حق‌جویان برای آن تلاش کرده‌اند و این شروع عصر روشنگری الاهیّه و صلح است. ظهور آن، مضمون تمام پیام‌های الاهی قبلی بوده است: تحقّق سلطنت الاهی بر روی زمین …

بهاء‌الله برای هدایت و رفاه امرش، عبدالبهاء را به‌عنوان مرکز میثاق خویش تعیین کرد، تا همه‌ی مردم برای هدایت به او بگروند و عبدالبها مقرّر داشت که مردم پس از او به شوقی افندی توجّه کنند و او را به‌عنوان ولی امرالله و رئیس بیت العدل تعیین نمود (گروهی که از میان مردم مؤمن بنا بر ویژگی روحانی و خرد و معرفت دینی ایشان انتخاب می‌شوند.)

(این یک تلخیص فشرده است و در صفحات ۳۶-۳۹ هم ادامه دارد. جلد ۱۳، شماره ۲، مورخ ۹/۴/۱۹۲۲ از نشریّه‌ی دنیای بهائی Baha`i world)

مارس ۱۹۲۲: یادداشت‌های روزانه جناب میسن ریمی در زمان اقامت در حیفا:
«یک شب در زمان بازدید، شوقی افندی متن اصلی الواح وصایای حضرت آقا را با خود به اقامتگاه زائران آورد. ما کنار میز ایستاده بودیم که بسته را روی آن قرار داد و از داخل یک دستمال ابریشمی که نامه در آن پیچیده شده بود، آن‌را در آورد. همان‌طور که او سه لوح را از داخل پوشش در آورد ما مشاهده کردیم که هر سه آن‌ها به دستخط سرکار آقا بود. شوقی ما را به‌عنوان شاهد به این موضوع توجّه داد که متن‌ها بدون شک و تردید و یا بدون غلط و اصلاح بود و در چند جای آن توسط سرکار آقا امضاء شده بود. ما در حالی‌که نفس در سینه‌هایمان حبس بود در برابر این سندِ اسناد ایستاده بودیم؛ اسنادی که طرح حیرت‌انگیزی برای سازمان روحانی و برای هدایت ما برای هزار سال یا هزاران سال در برداشت.»

۹ آوریل ۱۹۲۲: نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۳، شماره ۲؛ ادامه‌ی مقاله‌ی جناب چارلز میسن ریمی، تحت عنوان «اشراقات بهائی، نیاز مذهبی زمان»؛ یک مقاله بسیار عالی که چند صفحه مطلب داشت.

۸ نوامبر ۱۹۲۲: نشریّه‌ی نجم باختر، حضرت عبدالبهاء در مکتوبی به تاریخ ۷ اکتبر ۱۹۲۱ به جناب میسن ریمی درباره ساخت معبد بهائی در کوه کرمل نوشتند:
«مدّتی قبل نامه‌ای به این مضمون برایت نوشتم: الحمدلله که شما در ارائه‌ی طرح برای اقامتگاه زائران در حیفا مورد تأیید قرار گرفته‌ای. امیدوارم که ساخت آن هم زیر نظارت شما انجام شود؛ هم‌چنین در آینده مشرق الاذکاری در کوه کرمل تأسیس خواهد شد. شما آرشیتکت و پایه‌گذار آن خواهی بود. من این بشارت و نوید را به شما می‌دهم.»

۳ ژوئن ۱۹۲۳: از نشریّه‌ی نجم باختر، سال ۱۴، شماره ۳:
«در پانزدهمین کنوانسیون سالانه‌ی اعضای محفل روحانی ملّی آمریکا انتخاب شدند: ویلیام راندال، آلفرد لونت (Lunt)، هوراس هولی، روی ویلهلم، لوئیس گریگوری، خانم کورین ترو، خانم الا کوپر، خانم اگنس پارسونز و چارلز میسن ریمی.»

۹ دسامبر ۱۹۲۳: از نشریّه نجم باختر، سال ۱۴، شماره ۹: خلاصه‌ای از نامه‌ی همسر حضرت عبدالبهاء، که در آن او درخواست یک مدرسه را داده بود؛ او از حضرت عبدالبهاء نقل کرده است که فرمودند:
«قطعه زمینی مقابل مزار مقدّس است. عباسقلی، مالک آن، در عید رضوان آن‌را پیشکش کرد و پذیرفته شد. ما باید زمین‌های مجاور را بخریم؛ آن‌جا جای مناسبی برای ساخت یک مدرسه است. منظره‌ای زیبا و هوای لطیفی دارد و از طرفی نزدیک مزار مقدّس است.»

سپس در ادامه نوشته بودند که جناب میسن ریمی نقشه و طرح مدرسه را آماده کنند و جهت تأیید ارائه نمایند.

مختصری از حیات پربرکت شوقی ربّانی

حضرت شوقی ربّانی
 با توجّه به درخواست‌های مکرّر همراهان عزیز عهد و میثاق برای ارائه‌ی زندگینامه‌ی کوتاه و مستند از ولات امر، بخش جدید «آشنایی با ولات امر بهائی» را در وبگاه عهد و میثاق می‌گشائیم و شما همراهان عزیز را به مطالعه‌ی اوّلین بخش از آن فرا می‌خوانیم.
دوران کودکی و جوانی
تولّد مبارک حضرت شوقی افندی در ٢٧ ماه رمضان ١٣١٤ هجری قمری واقع شده است و اين تاريخ مطابق است با اوّل مارس ١٨٩٧ مسيحی؛ اين دو تاريخ در يکی از دفاتر يادداشت‌های ايّام طفوليّت حضرت شوقی افندی به‌خطّ مبارک خودشان مندرج است.

آن حضرت نوه‌ی ارشد حضرت عبدالبهاء مي‌باشند. مادرشان ورقه‌ی مبارکه ضيائيّه خانم و پدرشان جناب افنان ميرزا هادی شيرازی بودند. نام مبارک «شوقی» را حضرت عبدالبهاء عنايت فرمودند. ایشان علاقه وافری به شوقی ربّانی داشتند و به همین سبب همواره توصیه می‌فرمودند که به سبب احترام و عظمت منزلت، به ایشان شوقی افندی گفته شود.

شوقی ربّانی در کودکی در منزل تحصیل را شروع کردند و پس از مدّتی در مدرسه مسیحیان فرانسوی در حیفا تحصیل را ادامه دادند و سپس به مدرسه کاتولیک دیگری در بیروت رفتند. ایشان سال‌های آخر دبیرستان و اوایل دانشگاه را در کالج پروتستان سوریه که بعداً به‌عنوان دانشگاه آمریکایی بیروت نامیده شد، ادامه تحصیل دادند و مدرک خود را در سال ۱۹۱۸ کسب نمودند. ایشان سپس در کالج بالیول در آکسفورد انگلستان به تحصیل در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی پرداختند و در همان حال به تکمیل مهارت ترجمه خود می‌پرداختند.
 
دوران ولایت امر اللّه

پس از صعود حضرت عبدالبهاء، ایشان در سال ۱۹۲۱ به واسطه الواح وصایای آن حضرت به مقام ولایت امر الله رسیدند. نظمی که الواح وصایا بیان کرده است، نظمی یکتا در بین ادیان جهان است که حضرت مولی الوری به آن اشاره داشته‌اند.

در مدّت رهبری شوقی ربّانی بر آیین بهائی، آیین نازنین حضرت بهاء الله تبدیل به یک آیین جهانی شد. از آغاز انتصاب شوقی ربّانی تا صعود آن حضرت، شمار نفوس بهائی از صد هزار به چهارصد هزار رسید و کشورهایی که در آن آیین بهائی ورود کرده بودند، از ۳۵ کشور به ۲۵۰ کشور رسید.

شوقی ربّانی از سال‌های دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی شروع به سیستماتیک کردن نظم جهانی حضرت بهاء‌الله در مکان‌هایی که جوامع بهائی حضور داشتند، کردند. در تحت عنایات شوقی افندی محافل روحانی ملّی شکل گرفت و چندین هزار محفل محلّی تشکیل شد.

ایشان در دهه‌ی ۳۰ بر روی ترجمه‌ی آثار حضرت بهاءالله به انگلیسی کار کردند. در سال ۱۹۳۷ ایشان حرکتی نظام‌مند را آغاز کردند تا جمعیّت‌های بهائی را در سراسر جهان گسترش دهند. این برنامه در نقشه‌ی ده ساله از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ برنامه‌ریزی شده بود.

در اواخر دهه ۱۹۴۰ پس از استقلال اسرائیل، ایشان شروع به گسترش مرکز جهانی بهائی در حیفا کردند که شامل ساخت مقبره‌ی حضرت اعلی و ساخت دارالآثار می‌شد.

در دهه ۱۹۵۰ ایشان به تأسیس نهادهای اداری بهائی ادامه دادند، در سال ۱۹۵۱ شورای بین‌المللی بهائی را به ریاست جناب میسون ریمی ـ یکی از ۳۲ ایادیان امر در قید حیات که جایگاه ویژه‌ای در خدمت به امر داشتند ـ بنیان نهادند تا به عنوان نهادی که نهایتاً به بیت العدل جهانی منجر خواهد شد، عمل کند.

مکتوبات شوقی افندی

شوقی ربّانی در طول حیات مبارکشان آثار زیادی از حضرت باب، بهاء الله و عبدالبهاء را به انگلیسی ترجمه کردند که شامل «کلمات مکنونه» در ۱۹۲۹ (Hidden Words)، کتاب «ایقان» در ۱۹۳۱، «منتخبات» در ۱۹۳۵ (Gleanings) و «لوح ابن الذئب» در ۱۹۴۱ (Epistle to the Son of the Wolf) می‌شود. ایشان هم‌چنین برخی متون تاریخی را به انگلیسی ترجمه کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به The Dawn-Breakers (به فارسی: مطالع الانوار) اشاره کرد.

شوقی ربّانی تنها یک مترجم معمولی نبودند؛ بلکه در مقام یک مترجم رسمی و منصوب ایفای نقش می‌کردند. ترجمه‌های ایشان چراغ راهی شد برای مترجمین بعدی آیین بهائی تا ایشان را به مسیر درست ترجمه‌ی آثار مبارکه رهنمون سازد.

بخش عمده‌ای از نوشته‌های ایشان در قالب نامه‌هایی است که به احبای الاهی در سراسر جهان نگاشته‌اند. تعداد ۱۷۵۰۰ عدد از این نامه‌ها از آن‌ها جمع‌آوری شده است و تخمین زده می‌شود که تعداد کلّ آن‌ها به عدد ۳۰۰۰۰ بالغ گردد.

مضمون این نامه‌ها از تشکّرات معمولی از تلاش‌های بهائیان در اطراف و اکناف جهان تا نامه‌های بلند به بهائیان سراسر جهان را شامل می‌شود. برخی نامه‌های بلندتر شامل «نظم جهانی حضرت بهاء الله» (The World Order of Bahá’u’lláh) که در مورد ماهیّت نظم بهائی است، «ظهور عدل الاهی» (Advent of Divine Justice) در موضوع تعلیمات و «روز موعود» (Promised Day) در موضوع نامه‌های حضرت بهاء‌الله به رهبران جهان است. نامه‌های دیگر شامل بیانیّه‌هایی در مورد اعتقادات، تاریخ، اخلاق، اصول و مسائل اداری و قوانین بهائی است. بسیاری از این نامه‌ها در کتبی که به عنوان منابع بهائی در سراسر جهان منتشر شده وجود دارد.

تنها کتابی که ایشان به تنهایی مؤلف آن بوده‌اند، God Passes By (به فارسی: قرن بدیع) در سال ۱۹۴۴ است که به بررسی تاریخ آیین بابی و بهائی در سال‌های اولیّه می‌پردازد.
صعود شوقی افندی

شوقی ربانی به طور ناگهانی در ۴ نوامبر سال ۱۹۵۷ میلادی در لندن صعود فرمودند. ایشان در حالی که در حال مسافرت به انگلستان بودند به آنفولانزای آسیایی دچار شدند و به این سبب صعود فرمودند و عرش مبارک در همان جا در نیو ساوتگیت دفن گردید.

زندگی نامه جناب چارلز میسن ریمی

چارلز میسن ریمی (تولّد: ۱۵ می ۱۸۷۴ ، صعود: ۴ فوریه ۱۹۷۴)
دومین ولی امر آیین بهائی
تاریخچه اوّلیّه

چارلز میسن ریمی در 15 می سال 1874 در بورلینگتون، ایوا، متولد شد. میسن بزرگترین فرزند دریادار جورج کولیه ریمی[1] و مری ژوزفین میسن ریمی[2] بود. مادر میسن، دختر اولین رئیس دادگستری ایوا به نام چالز میسن بوده است[3]. پدر و مادر میسن او را در کلیسای انگلیکن ها پرورش دادند. میسن ریمی رشته معماری را در دانشگاه کرنل (1893 تا 1896) و مدرسه هنرهای زیبا ( 1896 تا 1903 ) خواند. در این دانشگاه وی برای اولین بار با آیین بهایی آشنا شد. میسن در 17 جولای 1931 با گرترود هایم کلم ازدواج کرد.5 همسر وی در 5 اوت 1932 در واشنگتن درگذشت.

ریمی در سپتامبر 1899 بر اثر مذاکره با فوب هرست و خانواده ماکسول و جورج ابراهیم خیرالله که برای رفتن به عکا وارد پاريس شده بودند به دیانت بهایی ایمان آورد و اولین بهایی قاره اروپا گردید . ریمی تعالیم بهائی را از مي آليس بالز آموخت و در تاریخ 31/12/1899 رسما خود را به عنوان یک بهائی معرفی نمود و به زودی به حضرت عبدالبها و خانواده ایشان نزدیک شد و مورد علاقه و احترام ایشان قرار گرفت . در 31 ژانویه 1902 چالز به دستور حضرت عبدالبها به همراه چند نفر از بهائیان امریکا برای تبلیغ به بالتيمور رفت ، او در سال 1905 اولین مقاله ی خود را درباره دیانت بهایی منتشر کرد .

خدمات میسن ریمی به جامعه بهایی

ریمی اولین کسی بود که در سال 1907 پیشنهاد ساختن معابد بهائی را در سطح قاره‌ای مطرح نمود .

چارلز در 25 آوریل 1908 برای دیدار با احبا با کشتی از نیویورک عازم انگلیس و آلمان شد . و سپس در عکا با حضرت عبدالبها دیدار و گفتگو نمود. او سپس برای بازدید از مشرق الاذکار عشق آباد به روسیه رفت و از آنجا برای ملاقات با احبای مهد روحانی دیانت بهائی به ایران مسافرت نمود .

از جمله سفرهای دیگر جناب ریمی كه در سال 1910 صورت گرفت سفر به هندوستان و سخنرانی در جاهای مختلف آن کشور بود .

ریمی از هند به عکا آمد و گزارش سفر خود را به حضرت عبدالبها داد – حضرت عبدالبها بعد از شنیدن گزارش میسن ریمی مقررفرمودند تا به مردم هند توجه بیشتری گردد و تبلیغ و تشویق هندیان در دستور کار احبا قرارگيرد.

رابرت استاكمن نویسنده کتاب دیانت بهائی در امریکا از چارلز میسن ریمی به عنوان یک از فعالترین و با معلومات ترین بهائیان امریکا یاد می کند . کسی که در یک گردش یکساله برای تبلیغ دیانت بهائی و منافع امر به دور دنیا سفر نمود [4]. ریمی انسانی فداکار و مشتاق و مشتعل بود ، به حضرت عبدالبها عشق می ورزید . او اولین حقوق دریافتی خود را که 9 دلار بود به حضرت عبدالبها تقدیم کرد.[5] و در مسافرت های تبلیغی متعددی که به دستور حضرت عبدالبها به سراسر دنیا انجام داد حقوق و یا هزینه ای دریافت ننمود . او حتی برای چاپ کتب و مقالات تبلیغی خود نيز هزینه ای دريافت نمي كرد.[6]

میسن ریمی معمار و طراح بزرگی بود ، او به دستور حضرت عبدالبها طرحی برای مشرق الاذکار کرمل در حیفا تهیه نمود و آنرا به تأیید شوقی ربانی رسانید ، همچنین چارلز به دستور شوقی ربانی مشرق الاذکار اوگاندا واقع در افريقا و مشرق الاذکار سیدنی در استرالیا و مشرق الاذکار تهران را نیز طراحی نمود . او در زمان عبدالبها مسئول پروژه ساخت مشرق الاذکار ویلیت امریکا بود که در سال 1925 میلادی ساخته شد ، او همچنین طراح مرکز دارالاثار بین المللی است که در کوه کرمل ساخته شده است . حضرت عبدالبها در یکی از الواح خود که در مجله نجم باختر به چاپ رسیده است با جملاتی با مضمون زیر از میسن ریمی قدردانی کرد :

«آقای ریمی فردی بسیار بی ریا و خالص است . او مانند آب ، شفاف و بدون ناخاصی است . با وجود این که وی برای سالیان درازی خدمت نموده است ، اما هیچگونه منظور شخصی در پشت خدماتش نبوده است . وی هیچ تعلقی به غیر از امرالله ندارد که این نشانه خلوص روح وی می باشد.» [7]

میسن ریمی از دید عبدالبها و شوقی ربانی

در سال 1906 میسن ریمی یکی از دو بهائی برجسته در واشنگتن امریکا بود که عمده‌ي الواح حضرت عبدالبهاء را به زبان انگلیسی ترجمه می کردند و از این نظر ریمی خیلی زود در دل حضرت عبدالبهاء جاگرفت و مورد تأیید ایشان قرار گرفت ؛ در سال 1906 حضرت عبدالبها طی لوحی به میسن ریمی فرمودند :

«از خداوند می خواهم که تو را در همه حال مورد تأیید قرار دهد ».

در این لوح حضرت عبدالبها در مورد آینده میسن ریمی پیش بینی دقیقی داشته و فرمودند:

« هرگز محزون و غمگین مباش چرا که در زمانی دورتر خدایت تو را بعنوان آیتی برای هدایت در میان مردم و بشریت قرار خواهد داد» [8]

الواح صادره حضرت عبدالبها در تایید میسن ریمی فراوان است. در الواحی که حضرت عبدالبها در سال های 1913 میلادی و 1922 میلادی صادر فرموده است، از ریمی به انحاء مختلف قدردانی کرده است و او را به عنوان پسر خود برگزیده است .

درپيام مورخ 1921 میلادی حضرت عبدالبها در آخرین دیدار خود خطاب به ریمی می نويسد:

«من تو را بعنوان پسر خود برگزیدم . تو باید این واقعه را بسیار سپاس گزار باشی . نحوه زندگانی تو با توجه به قواعد و روابط پدر و پسری مطابقت دارد . تو باید متوجه مسئولیت های خود باشی . دعاهای من تو را کمک خواهد کرد . من همیشه برای تو دعا می کنم». [9]

همچنین در مکاتیب حضرت عبدالبها نامه ای از ایشان خطاب به جناب میسین ریمی می نویسند ایشان را «جوان روحانی و عزیر روحانی خود خطاب می کنند»

«ای جوان نورانی و عزيز روحانی من، نامه تو رسيد و از قرائتش چنان مسرّتی حاصل شد که وصف نتوانم زيرا دليل بر علوّ فطرت و قوّت همّت و خلوص نيّت تو است عبدالبهاء را سرور باينگونه امور است اگر جميع لذائذ جسمانی جمع شود بخاطر عبدالبهاء خطور ننمايد که راحت و لذّتی در جهان هست ولی چون نفحه مشکباری از گلشن قلوب ياران بمشام برسد چنان فرحی دست دهد که بی‌اختيار بشکرانه جمال مبارک پردازد که چنين بندگانی تربيت فرموده است باری از نامه شما بی‌نهايت مسرورم.»[10]

جوليت تامیسن در خاطرات خود به رابطه خاصی که ریمی با حضرت عبدالبها داشته اند اشاره می‌کند. به نوشته تامیسن حضرت عبدالبها به ریمی می نویسد:

«تو آنقدر برای من عزیز هستی که هر صبح و شب به تو می اندیشم . تو پسر حقیقی من هستی ».[11]

برخی از این پیام حضرت عبدالبها استفاده کرده و میسن ریمی را به عنوان غصن روحانی حضرت عبدالبها می شمرند که بعد از شوقی ربانی می بایست به عنوان ولی امر دیانت بهائی انتخاب گردد .

شوقی نیز از ارتباط نزدیک عبدالبها و ریمی با خبر بود . چرا که او نامه های عبدالبها به ریمی را ترجمه می نمود و در ملاقات هایی که ریمی از عبدالبها می کرد گفته های آن دو را برای طرف دیگری ترجمه می نمود . شوقی نیز به ایمان ریمی و خلوص در اعتقاد و خدمات وی اذعان داشت و در نامه ای که در هشتمین سفر ریمی به حیفا به وی می داد این موضوع را بیان فرموده است . شوقی در آن نامه ریمی را برادر خود خطاب کرده است .[12]

در سال 1950 شوقی ربانی از میسن ریمی درخواست نمود تا از واشنگتون مسافرت و حیفا را به عنوان منزل دائمی خود برگزیند. 

ریاست میسن ریمی در شورای بین المللی بهائی

شوقی در سال 1951 به عنوان یک اقدام مهم تاریخی طی بیانیه ای شورای بین المللی بهائی[13] را تاسیس نمود و بیان فرمود که این اولین موسسه ی بین المللی بهائی است که در مرحله جنینی قرار دارد و در آینده به بیت العدل اعظم یعنی مرکز عالی قانونگزاری بهائی تبدیل خواهد شد. شوقي به استناد الواح وصاياي حضرت عبدالبها تاكيد فرمود که ولي امرالله در هرزمان به عنوان ريس وعضو دائم اين مركز عالي خواهد بود.[14] شوقی افندی، در مارس 1951 ، میسن ریمی را به عنوان رئیس و امیلیا کولینز[15] را به عنوان نایب رئیس شورای بین‌المللی بهایی تعیین کرد و در 24 دسامبر 1951 ، شوقی افندی همچنین میسن ریمی را جزو اولین ایادیان امر الله مقیم ارض اقدس منصوب نمود.

شوقی ربانی برای شورای بین المللی بهائی وظایف مهمی را پیش بینی کرده بود و از تاسیس آن شورا به عنوان یک کار مهم و ارزشمند یاد می کرد . پس از مرگ شوقی ربانی رشد این شورای متوقف و اهداف آن هرگز جامه عمل نپوشید . 

بعد از صعود شوقی

زمانی که شوقی ربانی در سفر خود به لندن در سال 1957 به صورت ناگهانی صعود فرمودند، میسن ریمی در حیفا بود. با صعود غير منتظره ي شوقی ضربات سنگینی بر بهائیان و مومنان به آن حضرت وارد شد . هنوز جامعه بهائی از این شوک بیرون نیامده بود که ایادیان امرالله اعلام کردند که حضرت ولی امرالله برای خود جانشین تعیین نکرده است و چنین نتیجه گیری شد که ولایت امرالله که حضرت شوقی آنرا یکی از ارکان نظم اداری دیانت بهائی شمرده بودند با صعود شوقی منحل شده است و شوقی ربانی نتوانسته است علیرغم دستور حضرت عبدالبها در الواح وصایای مبارکه قبل از صعود جانشینی برای خود معرفی نماید .

توطئه ی حذف ولی امرالله توسط برخی ایادیان امرالله عملی شد و یک گروه 9 نفره از ایادیان بدون این که مجوزی داشته باشند ، هدایت جامعه بهائی و رهبری آنرا بعهده گرفتند . آنان دکترین دسیسه آمیز خود را اعلام کردند که خدا برنامه و نقشه خود را تغییر داده است به این ترتیب، نظام جهانی بهاءالله نه تنها از وجود ولی امر محروم شده، بلکه موسسات اداری عالی ان نیز دیگر وجود نخواهد داشت و لذا نظم بهایی هیچ گاه تحقق نخواهد یافت. تنها میسن ریمی(رئیس شورای جهانی بهایی) از پذیرش این ادعاهای ایادیان سر باز زد و در مدت دو سال و نیم تا صدور اعلانیه خود ، برای اثبات ادامه موسسه ي ولایت امر تلاش کرد.

میسن ریمی به عنوان عضو منتخب شوقی افندی بارها از ایادیان درخواست نمود که در جستجوی ولی امرالله باشند زیرا دیانت بهائی بر طبق نصوص در هر زمان نیازمند به ولی امر زنده خواهد بود این تذکرات که در کتاب خاطرات میسن ریمی درج شده است در اياديان امرالله تاثيري نگذاشت وآنها بدون توجه به مفاد وصیت نامه حضرت عبدالبها به كار خود ادامه دادند.

در میان سالهای 1957 تا 1960 میسن ریمی به ثبت خاطرات بیشتری پرداخت و آن‌را تحت عنوان مشاهدات روزانه در ارض اقدس انتشار داد. وی خاطرات خود از سالهای اقامت در حیفا بعد از صعود شوقی افندی را در سه جلد، ثبت کرد. میسن ریمی تاکید کرد که ایادیان به طور مکرر «باید به جستجوی ولی امر خود» بپردازند. ريمي در اواخرسال 1959 ميلادي حيفا را به مقصد امريكا ترك ودر سال 1960 ميلادي اعلام نمود كه جانشين بعد از شوقي رباني مي باشد واين مسئله را به محفل ملي امريكا اطلاع داد تا در كانونشن بين المللي مورد قرائت قرار گيرد 

اعلام ولایت امر توسط میسن ریمی

ریمی پس از مدت کمی اقامت در شهر واشنگتن ، در ابتدای دهه 1960 ، به فلورانس در ایتالیا رفت و در اوریل 1960، بیانیه ای عمومی انتشار داد، که در آن خود را «ولی امر دوم آیین بهایی» خواند. در این بیانیه، میسن ریمی چنین توضیح داد:

ولی امر محبوب مرا برای ریاست شورای بین المللی بهایی انتخاب کرد که بنا بر توضیح وی٬ بیت العدل جنینی است. از این رو من رئیس بیت العدل جنینی هستم.وقتی در ماه آوت آینده شورا به بیت العدل اعظم تبدیل شود٬ – اگر چنین چیزی در زمان حیات من باشد – من آنگاه رئیس اولین بیت العدل اعظم بهایی خواهم بود.[16]

مدعای میسن ریمی مبنی بر جانشینی شوقی ربانی مورد قبول محفل ملی امریکا و اکثریت جامعه بهائی قرار نگرفت .

ایادی امر ادعای میسن ریمی را قبول نکرده و او را از جامعه بهائی اخراج نمودند ، و به این ترتیب، اختلافی بزرگ در پیکر جامعه بهائی ایجاد شد . ایادیان در حالی بیت العدل را در سال 1963 تاسیس کردند که این مجمع قانونگزاري فاقد رئیس ومبين در راس آن بود ، ایادیان وصایای حضرت عبدالبها را نادیده گرفته و عهد و میثاق حضرت بهاءالله را از مسیر خود منحرف نمودند و کساني را که به وصایای حضرت عبدالبها در الواح وصایا پایبند مانده بودند را ناقض عهد و میثاق معرفی كردند ! درحالیکه خودشان عهد و میثاق حضرت بهاءالله وحضرت عبدالبها را زيرپا قرار داده بودند

اعلامیه صادره از سوی میسن ریمی همچون آذرخش در جامعه بهائی درخشید مومنين معتقد به ريمي برای در آغوش گرفتن دومین ولی امرخود و گفتن تبریک و آرزوی موفقیت براي او ، از یکدیگر سبقت می گرفتند .اعلاميه ها و بخشنامه ها ونوشته هاي روشنگرانه ي ريمي در(خاطرات روزانه) سند هاي غير قابل انكاري بودند كه از روزهاي دردآلود وشوم اقامت در حيفا بعد ازصعود شوقي خبر ميدادند. هرچند كه مخالفت هاي مختلفي بعد از پخش اين پيام ها با ميسون ريمي صورت گرفت، ولی آیین حقیقی تحت زعامت ولی امرثانی به آرامی آغازودر چهار گوشه ي جهان رشد توسعه يافت وديري نپائيدكه در نقاط مختلف دنيا علي الخصوص امريكا ، پاكستان ، فرانسه و محافل محلي وملي بهائيان طرفدار ريمي قرار تشکیل گردید.

در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۶۴ در تاسیس دومین شورای بین المللی بهایی توسط دلي امر ثاني ديانت بهائي جناب ميسون ريمي برگزار گرديدوبه همه ي مومنين اطلاع داده شد که ژول برای مارانژلا[17] به عنوان جانشین و ولی امرثالث ديانت بهائي عهده دار وظائف محوله خواهد بود
آثار و مکتوبات میسن ریمی

میسن ریمی نویسنده ای پرکاروفعال بود که آثار بسیاری راازخودبه جاي كذاشته است نوشته ، و بسیاری از آنرا منتشر نموده است. این آثار شامل موارد زیر است:
عبدالبها، مرکز عهد و میثاق[18]
تاریخ مفصل جنبش بهایی، 1927 در پنج مجلد[19]
وحی و بازسازی بهایی، 1917[20]
اصول سازنده جنبش بهایی، 1917[21]
جنبش بهایی، مجموعه 19 مقاله، سال 1912[22]
مجموعه ، خاطرات و زندگی نامه شخصی وی در مجموعه ای 119 جلدی تحت عنوان زندگینامه و نامه ها[23]

اینها تعداد اندکی از آثاری است که میسن ریمی نسبت به تدوين وچاپ آن اقدام نموده است

ریمی در سال های آخر عمر خود به عنوان نماینده ديانت بهائي سفرهای متعددی را به اروپا و آمریکای لاتین انجام داد . حدود سال 1940 میلادی وی تصمیم گرفت که چندین نسخه از تالیفات خود را در اختیار چندین کتابخانه از جمله کتابخانه عمومی شهر نیویورک ، کتابخانه دانشگاههای امریکا مانند دانشگاه استنفورد ودانشگاه ييل قرار دهد اما مقرر کرده بود که تالیفات وی تا سال 1995 میلادی سربسته باقی بماند. چارلزمیسن ریمی درسال 1974 ميلادي در سن 100 سالگي در فلورانس ايتاليا دار فاني را وداع کرد وبه ملكوت اعلي پيوست.

منابع:
خاطرات نه ساله٬ یونس افراخته٬ انتشارات کلمات
یاداشت های روزانه میسن ریمی
مکاتیب عبدالبها٬
امر وخلق، مجموعه آثار مبارکه، لانگهایم، المان 1986 م.
دور بهایی، حضرت ولی امر الله، لانگهایم، المان 1988 م.
الواح وصایا حضرت عبدالبها٬ طبع میرزا ابوالقاسم کلستانه شیرازی٬‌شهر العظمه سنه ۸۱
Charles Mason Remey Papers Ms. 375; Special Collections,Milton S. Eisenhower Library,The Johns Hopkins University.
Abdu’l-Baha to Mason Remey, 1921: Final Visit in Tiberias, Folio 2. Abdu’l-Baha to Mason Remey, 1921: Final Visit in Tiberias, Folio 2. Johns Hopkins University, Special collections
Abdu’l-Baha cited by Juliet Thompson. The Diary of Juliet Thompson. Kalimat Press, Los Angeles، 1983, p.71.
Charles Mason Remey. A Pilgrimage to the Holy Land. Baha’i Archives of Washington, D.C, p 48،
https://ahdvamisagh.wordpress.com/
http://members.iinet.net.au/~guardian/Mason.proc.html

پی‌نوشت‌ها:
[1] George Collier Remey
[2] Mary Josephine Mason Remey
[3] Charles Mason Remey Papers Ms. 375; Special Collections,Milton S. Eisenhower Library,The Johns Hopkins University. (Link)
[4] یاداشت های روزانه میسن ریمی.بخش ششم (۱۹۱۰-۱۹۱۱) (link)
[5] خاطرات نه ساله٬ یونس افراخته٬ ص ۵۴۰٬‌٬ انتشارات کلمات (link)
[6] یاداشت های روزانه میسون ریمی.بخش سوم (۱۹۰۶) (Link)
[7] Star of the west. Vol.11, No. 9, p. 139، 20 August 1920.(Link)
[8] لوح ۳ می ٬۱۹۰۶ یاداشت های روزانه میسون ریمی٬بخش سوم (۱۹۰۶) (Link)
[9] Abdu’l-Baha to Mason Remey, 1921: Final Visit in Tiberias, Folio 2. Abdu’l-Baha to Mason Remey, 1921: Final Visit in Tiberias, Folio 2. Johns Hopkins University, Special collections
[10] مکاتیب عبدالبها٬ جلد ۳ ص ۲۳۲ (Link)
[11] Abdu’l-Baha cited by Juliet Thompson. The Diary of Juliet Thompson. Kalimat Press, Los Angeles، 1983, p.71.
[12] Charles Mason Remey. A Pilgrimage to the Holy Land. Baha’i Archives of Washington, D.C, p 48، 1922.
[13] International Bahá’í Council (IBC),
[14] الواح وصایا عبدالبها، امر وخلق ج 4 ص 305 و دور بهایی ص 83
[15] delineated
[16](Link)
[17] Joel Bray Marangella
[18] Abdu’l-Bahá – The Center of the Covenant
[19] five volume A Comprehensive History of the Bahá’í Movement (1927)
[20] The Bahá’í Revelation and Reconstruction (1919)
[21] Constructive Principles of The Bahá’í Movement (1917),
[22] The Bahá’í Movement: A Series of Nineteen Papers (1912),
[23]برای مطالعه مجموعه این خاطرات مراجعه کنید به : (Link)

جناب ژوئل بـِـرای مارانجِلّا

جناب ژوئل بـِـرای مارانجِلّا


سومین ولیّ امر دیانت بهایی

در 21 سپتامبر 1964، جناب چارلز مـِـیـسن ریمی، دومین ولی امر دیانت بهایی خبر از ایجاد دومین شورای بین‌المللی بهائی را داد و جناب ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا را به‌عنوان رئیس آن منصوب نمود. این انتصاب بویژه برای بهائیانی که تحت ولایت شوقی ربانی قرار داشتند، حائز اهمیت بود. شوقی افندی نیز جناب میسن ریمی را به عنوان رئیس اولین شورای بین‌المللی دیانت بهائی (بیت العدل اعظم جنینی) انتخاب نموده بودند. 

تاریخچه ابتدائی

ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا در 22 سپتامبر 1918 در لین[1]، ماساچوست[2]، ایالات‌متحده آمریکا دیده به جهان گشود. پدرش فیلیپ آمالفی مارانجـِـلا[3]، ازیك خانواده بزرگ ایتالیائی بود مارانجلا زمانی که کودکی تقریباً چهارساله بوده به آمریکا مهاجرت کرد. در سنین جوانی به‌تدریج نسبت به آئین مذهبی گذشته اش اظهار نارضایتی کرد و درراه دستیابی به حقیقت به تحقیقات گسترده‌ای دست زد. روزی به‌طور اتفاقی در کتابخانه عمومی شهر نیویورک به کتابی برخورد که در مخالفت با آیین بهائی نوشته‌شده بود. این امر باعث شد که به یافتن حقیقت در خصوص این آئین مشتاق‌ گردد. مطالعات و بررسی‌های بعدی او منجر به پذیرفتن آیین بهائی گردید. این خصوصیت را مادر ژوئل، «ادیس بروکس گادری[4]» نیز که در ویرجینیا به دنیا آمده بود؛ داشت او نیز اهل تحقیق بود و حتی پیش از آشنایی با فیلیپ مارانجـِـلا، در مورد آئینی که بتواند نیاز های او را پاسخ دهد. بررسی‌های فراوان داشت كه منجر به بهایی شدن خود و همسرش گردید. از این رو، ژوئل در سـِنیـن كودكی با اصول آئین بهایی آشنا شد؛ اما با توجه به تأکید آئین بهائی به تحری حقیقت، خانواده‌ وی همیشه او را به بررسی ادیان و آیین های دیگر تشویق می‌کردند و او نیز همین کار را ‌کرد.

در خلال این سال‌ها مارانجـِـلا ‌شانس آنرا داشت که در هر تابستان برای چند ماه در گرین آکر[5]، الیوت[6]، ماین[7] که اولین مدرسه تابستانی بهاییان محسوب می شد، بگذراند. این مدرسه در آن زمان تازه پایه‌گذاری شده بود و آن محوطه به‌ عنوان قدمگاه حضرت عبدالبهاء از زمانی که در سال 1912 به آمریکا آمده و از آن محل دیدن کرده بودند، به‌نوعی مقدس محسوب می‌شد. هر کس از این مکان زیبا که حدود پنج کیلومتر با اقیانوس و رودخانه پیسکاتاکو[8] فاصله داشت بازدید می‌کرد و فضای روحانی و معنوی نافذ آن را درک می‌کرد، به‌خوبی متوجه می‌شد که چرا شوقی افندی اولین ولی امر آئین بهایی آن را «عکّای مغرب زمین» می‌نامید. اولین ملاقات ژوئل از گرین آکر زمانی بود که او دو سال بیشتر نداشت و پس‌ از آن، زمانی که پدرش به پارسموس[9] عزیمت کرد و خانه‌ای تابستانی را در گرین آکر بنا نمود، این فرصت را پیدا کرد تا در خلال تابستان‌ها مدتی طولانی تر با افرادی که به‌عنوان میهمان به مسافرخانه گرین آکر می‌آمدند، همنشین شده و در آنجا حضور داشته باشد. در این شرایط بود که توانست توجه بیشتری به کلاس‌ها و مقالات ارائه‌ شده در مدرسه داشته باشد و بیشتر افرادی را که تحت عنوان گروه‌های زائرین اولیه حضرت عبدالبهاء از آن مکان مقدس دیدن کرده بودند، بشناسد. به‌راستی ‌که ضمیر این افراد با عشق و ایمان به حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء شعله‌ور می‌شد. همین‌که این افراد به اهمیت عهد و میثاق بهاءالله و مفاد وصیت‌نامه ایشان – که منشاء تشکیل مؤسسات و نظامات اداری بهایی گردید، آگاه می‌گشتند، در زمره پیروان صادق شوقی افندی، ولی امر اول آئین بهایی درمی‌آمدند. وی همچنین با بعضی مؤمنین اولیه این آئین آشنایی پیدا کرد که از ساکنین دائمی گرین آکر محسوب می‌شدند مانند ماریون جک[10] یکی از مفاخر بهایی که از سوی شوقی افندی به‌عنوان نمونه‌ای درخشان برای رهروان آینده این آئین ستایش شد؛ و پیش از آن در پاسخ به درخواست شوقی افندی برای تبلیغ امر، زندگی خود را تا زمان مرگ، به‌طور تمام و کمال وقف اشاعه آئین بهایی در بلغارستان کرد.

معاشرت و آشنایی او با این‌گونه افراد باایمان که خود را وقف ترویج امرالله نموده بودند، بر روی او، به‌ عنوان پسری جوان که در تمام طول عمرش از خود ایستادگی نشان داده بود تأثیر عمیقی گذاشت.

سالهای بعد

در سال‌های بعد از آن مارانجـِـلا در بعضی از شهرهای بزرگ ایالات‌ متحده، شامل بوستون، میامی، شیکاگو، نیویورک، لوس‌آنجلس و حومه واشنگتن دی سی (روزلین، آرلینگتون، ویرجینیا) اقامت گزید. بلافاصله پس ‌از اینکه به سن 15 سالگی رسید تمایل و قصد خود را برای گرایش به آئین بهایی اعلام كرد و سپس در سن قانونی 21 سالگی به عضویت رسمی آئین بهائی درآمد. در این زمان بود که وی مجاز به شرکت در فعالیت‌های روحانی و اداری و انجمن‌های بهایی گردید. ازدواج مارانجـِـلا با یک دختر بهایی به نام ایرین مری آداکات[11] در سپتامبر سال 1945 طبق مراسم بهایی در خانه‌ای دوست‌ داشتنی بنام اور گرین[12] در غرب انگل وود[13]، نیوجرسی[14] برگزار شد که مکانی است برای برگزاری جشن یاد بود سالیانه بزرگداشت سفر عبدالبهاء به آمریکا در سال 1912.
مهاجرت به اروپا

در بهار 1950، در پاسخ به درخواست شوقی افندی و با موافقت وی ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا و همسرش آیرین به همراه دو فرزندشان ژوئل جانی[15] و مارک والی[16]؛ (سومین فرزندشان پائول مکس ول[17]، در سال 1953 در فرانسه به دنیا آمد) به فرانسه مهاجرت کردند و به مدت هجده سال در آن کشور ساکن بودند، در ابتدا به مدت چهار سال در پاریس سکونت داشتند و پس‌ از آن در اورلآنز[18]، ساکن گشتند و سپس عازم سوئیس شدند و پس‌ از آن به مدت بیش از سی سال در پـِـرت[19] استرالیا، اقامت گزیدند. در رضوان سال 1954 ایادیان امر اروپا، مارانجـِـلا را به‌عنوان یکی از 9 معاون خود تحت عنوان هیئت مساعدین جهت تبلیغ در آن اقلیم برگزیدند. آیین بهایی در فرانسه گسترش یافت و او، بعد از خدمت به ‌عنوان رئیس محفل روحانی محلی در پاریس و اورلآنز، در اولین کانونشن ملی بهاییان فرانسه که در رضوان سال 1958 برگزار شد، شرکت کرد که در این کانونشن، به عنوان عضو اولین محفل روحانی ملی فرانسه انتخاب شد. ژوئل برای مارانجلا به عنوان رییس محفل روحانی فرانسه هم در این دوره و هم در دوره های بعدی انتخاب شد. بیانیه مهم و تاریخی مـِـیـسون ریمـی به‌عنوان دومین پیشوای آئین بهایی در رضوان 1960 توسط این محفل پذیرفته شد. محفل ملی روحانی فرانسه با پذیرش دومین ولی امر به این بیانیه پاسخ داد و از این رو، تنها محفل ملی بود که چارلز مــیـسون ریمـی را به‌عنوان دومین ولی امر آئین بهایی شناخته و پذیرفت و به ‌این‌ ترتیب نسبت به عهد و میثاق بهاالله و مفاد «ولید میثاق»- الواح وصایای عبدالبهاء- وفادار ماند.
تحت نظارت ولی امر ثانی

در سپتامبر 1961 دومین پیشوای محبوب آئین بهایی چارلز مـِـیـسون ریمـی، ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا را به‌عنوان نماینده رسمی خود جهت ملاقات با مسئولین حکومتی دولت اسرائیل منصوب نمود تا به آنان توضیح دهد که او دومین ولی امر آئین بهایی بوده و تحت این عنوان وی را به رسمیت بشناسند. بدین ترتیب میسن ریمی می‌توانست مسئولیت های روحانی و وظایف معنوی در شهر حیفا و مرکز اداری آئین بهایی را به‌عنوان دومین ولی امر منتخب از جانب شوقی افندی به عهده بگیرد. یک ماه بعد ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا، به اسرائیل سفر کرد تا این مأموریت را با دو بار ملاقات با وزیر امور ادیان و رئیس دپارتمان آیین بهائی در آن وزارتخانه و تسلیم درخواست رسمی و مستندات مربوطه در خصوص دومین ولی امر به انجام برساند.

ژوئل برای مارانجلا در دسامبر سال 1961 از جانب میسن ریمی به عنوان سومین ولی امر آیین بهایی منصوب شد. وی در این تاریخ، نامه‌ای را از مـیسن ریمـی دریافت کرد که حاوی پاکتی مهروموم ‌شده شامل آموزش‌ ها و دستورالعمل هایی بود که به صورت دست نویس با این مضمون صادر شده بود:

«ژوئل، لطفاً این پاکت مهروموم‌ شده را در بین اوراق خود در بـِـرنـِـس اوبرلند[20] نگهداری کن. آنطور که من می‌بینم ممکن است پس از مصیبت‌هایی که در سال 1963 یا بعد از آن اتفاق می افتد، برای تو لازم‌الاجرا باشد. خودخواهی دانست که چه زمانی مهر آن را باز نمائی.

مـِـیـسون، واشنگتن دی سی، ایالات‌متحده آمریکا، 5 دسامبر 1961.»

بر طبق توصیه‌ی مـِـیـسون ریمی، ژوئل این پاکت را در محلی خاص و امن در کشور سوئیس در نزدیکی محلی که خانه‌ای خریداری کرده بود نگهداری می‌کرد. در 21 سپتامبر 1964 مـِـیـسون ریمی از تشكیل دومین شورای بین‌المللی بهاییان خبر داد و ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا را به ریاست آن منصوب نمود. اهمیت این انتصاب یقیناً توسط بهاییان تحت ولایت امری شوقی افندی قابل درک بود. انتصاب ژوئل برای مارانجلا به ریاست شورای بین المللی بهایی توسط میسن ریمی مشابه انتصاب میسن ریمی به ریاست شورای بین المللی بهایی (بیت العدل جنینی) توسط شوقی ربانی بوده است.

با ملاحظه این حقیقت ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا احساس کرد که زمان طلائی برای باز کردن آن پاکت مهروموم‌ شده، فرا رسیده است و بدین ترتیب به سوئیس سفر کرد. نامه مهروموم‌ شده در دستان مارانجلا حاوی این دستورات بود:

«نامه انتصاب ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا توسط دومین ولی امر آئین بهایی چارلز مـِـیـسون ریمی، واشنگتن دی سی، ایالات‌متحده آمریکا، 5 دسامبر 1961؛

ژوئل گرامی: این نامه برای این است که به تو بگویم که به بهاییان جهان اعلام نمائی این‌جانب شما را طبق دستورات الواح وصایای عبدالبهاء به‌عنوان سومین پیشوای آئین بهایی انتخاب می‌نمایم.

مـِـیـسون، ولی امر آئین بهایی»

ژوئل در باره این نامه چنین می نگارد:

«من در آن زمان به دلایلی که در توضیحاتم ارائه خواهم کرد نه هیچ‌گونه عملی در برابر این دستورالعمل انجام دادم و نه به کسی از مؤمنین آئین بهایی در خصوص آن توضیح دادم.

نامه 21 نوامبر 1969 – ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا»
جلسه ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا در فلورانس

ژوئل برای مارانجلا در تابستان 1965، در ملاقاتی که با مـِـیـسون ریمی در فلورانس ایتالیا داشت، از طرف میسن ریمی مأمور شد تا اعلامیه‌ای را فراهم نماید و دومین شورای بین‌المللی بهاییان را تشکیل دهد. (بهاییان به خاطر می‌آوردند که اولین شورای بین‌المللی بهاییان هیچ‌گاه فعال نشد)

این بیانیه (که توسط مـِـیـسون ریمی تأیید شده است) متعاقباً در نسخه اکتبر 1965 نشریه «بشارات[21]» – که بعداً تبدیل به ارگان خبری رسمی بهاییان ارتدکس شد ــ منتشر گردید. مسئولیت‌های بعدی که ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا با آغاز به کار این شورا به عهده گرفت، در نامه‌ای که میسن ریمی به وی ارسال کرد، مورد تأیید قرار گرفت. این نامه در می 1966 در نشریه «بشارات» منتشر شد. در این اعلامیه میسن ریمی خطاب به مارانجلا چنین نگاشته بود:

«من امور آئین بهایی را به‌عنوان رئیس دومین شورای بین‌المللی بهایی به تو محول می‌نمایم.»

در 21 نوامبر 1969، ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا نامه ای برای دوستان باوفای خود در سراسر جهان ارسال کرد و طی آن حسب‌الامر مـِـیـسون ریمی و بر طبق مفاد مقدس الواح وصایای عبدالبهاء، جلوس خود را بر مسند ولایت امری آئین بهایی و به‌عنوان جانشین مشروع میسون ریمی اعلام نمود.
صعود ژوئل برای مارانجلا و تعیین جانشینی جناب نصرت الله بهره مند

ژوئل برای مارانجلا در تاریخ اول سپتامبر سال 2013 میلادی در سن نود و پنج سالگی به ملكوت ابهی شتافت. وی قبل از صعود در تاریخ 22 سپتامبر 2006 براساس دستور الواح وصایای حضرت عبدالبهاء طی اعلامیه‌ای جناب نصرت الله بهره مند را به جانشینی خود معرفی كرد. این اعلامیه در تاریخ اول سپتامبر سال 2013 یعنی پس از اعلام خبر صعود مرانجلا به اجرا درآمد و هم اکنون ایشان ولی امر چهارم آیین بهایی می باشند.
مقالات و نوشته های ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا 

کتب
نظم جهـانی بهاءالله گسترش می یابد – منتشر شده توسط انتشارات بهاییان حقیقی[22]
شرحی بر الواح وصایای عبدالبهاء، نقش الواح وصایا در عهد بهاءالله[23] (این شرح نگاهی است روشنگرانه به متن و حوادث وقایع غم انگیز و تاریخی پیرامون این سند مقدس، شامل الواح وصایای عبدالبهاء و خلاصه ای از آیین بهایی)
مقالات
بهانه شما چه خواهد بود زمانی که شوقی افندی را در دنیای بعدی ملاقات نمائید؟ (یک سناریوی معقول و ممکن)، ژوئلای 2008
خرابکاری شیطانی در نظم اداری بهایی[24]
بهاءالله وعده توانائی و قدرت تفسیری بی وقفه ای را در کتاب ایقان داده است.[25]
محاکمه‌ای سخت در انتظار شماست[26]
اطلاعیه شوقی افندی به سازمان ملل که در آن در خصوص وظیفه خود به‌عنوان «رئیس انتصابی» آینده شورای جهانی بهایی پیش از شکل‌گیری آن در 1951 آگاهی داد[27]
شوقی افندی از قریب‌الوقوع بودن هم‌زمان مرگ خود و شروع بکار شورای بین‌المللی بهایی پیش از رضوان 1963 خبر داد[28]
تنها بیانیه شوقی افندی نادیده گرفته شد[29]
در یک نامه و پنج پیام از تصمیمات شوقی افندی در ایجاد «مبدأ تاریخی» جدید تقدیر به‌ عمل ‌آمده که همه نادیده گرفته و فراموش‌ شده‌اند و اهمیت آن‌ها درک نشده است[30]
ضرورت ولایت امر برای نظم جهانی بهاءالله[31]
مدرک انکار ناپذیر در خصوص اینکه شوقی افندی، اولین پیشوای آئین بهایی، جانشین خود را منصوب نمود[32]
حتی اکنون نیز آن‌ها از رویارویی با واقعیت‌های انکارناپذیر سر بازمی‌زنند[33]
نامه‌های بی‌پاسخ به روحیه ماكسول. رضوان، نوروز 1999[34]
چهارمین و آخرین نامه ارسال شده به روحیه خانم. نوروز 1999[35]
منتخبی از یادداشت ‌های مکسول در حیفا، ژانویه تا مارس 1937[36]
نامه‌های سرگشاده 9 ژوئلای 1960 و 21 اکتبر 1960″ – نوشته‌شده توسط ژوئل بـِـرای مارانجـِـلا[37]، ریاست سابق محفل روحانی ملی فرانسه و عضو مساعد ایادیان امر در اروپا که در آن دلایل خود را برای پذیرفتن مـِـیـسون ریمی به‌عنوان دومین ولی امر آئین بهایی توضیح می‌دهد. این نامه‌های سرگشاده پس از دریافت اعلامیه مـِـیـسون ریمی به تعداد زیادی از احبا، پست شده است.
تاریخ مختصری از نقض میثاق بهاءالله در مرکز جهانی بهایی پس از درگذشت اولین پیشوای آئین بهایی. منادی میثاق، زمستان 1974/7/5 [38]
شجره میثاق. تقریری بر عقاید بهاییان ارتدکس تحت ولایت ولی امر زنده. منادی میثاق: زمستان 1973/74 (منتشرشده در دفتر اروپائی بهاییان ارتدکس)[39]
معنی وفاداری به میثاق بهاءالله چیست و عهدشکنان چه کسانی هستند؟ منادی میثاق، نوامبر 1977[40]
شرح الواح وصایای عبدالبهاء. منادی میثاق، ژانویه 1985[41]
نامه به: مدیران مرکز جهانی بهایی. چه پاسخی می‌توانید به نسل‌های آینده آئین بهایی بدهید؟[42]
نامه به: کسانی که هدایت امور مرکز جهانی بهایی را به عهده‌ دارند، لوح ملاح القدس بیت العدل ساختگی را محکوم‌ به نابودی میکند[43]
حکومت نامشروع ایادیان مقیم ارض اقدس در مرکز جهانی بهایی که هرگز قرار نبود چنین باشد.[44]
دروغ انکارناپذیر منتشرشده از بیست ‌و شش نفر از ایادیان که بر اساس آن تنها یکی از اغصان می‌تواند جانشین ولی امر گردد[45]
افنان به عنوان اغصان[46]
اگر فقط ایادیان فرصت میداشتند[47]
«و شما» ایادیان امر بی‌ ایمان[48]
سوگواری شوقی افندی[49]
این نظم اعظم[50]
دلیل و چرائی مبهم بودن انتصاب جانشین شوقی افندی توسط ایشان و نتایج آن[51]
سقط‌ جنین ناقص «ولید میثاق» – نظم اداری بهایی «ملهم به الهامات الهی» مشخص شده در الواح وصایای عبدالبهاء[52]
دانستن کدام زبان برای ولی امر کنونی و آینده آیین بهایی لازم است؟[53]
حتی اکنون من نیز می‌توانستم آن را امضاء کنم[54]
تبانی شیطانی برای از بین بردن مؤسسه ولایت امر[55]

پی‌نوشت:
[1] Lynn
[2] Massachusetts
[3] Phillip Amalfi Marangella
[4] Edith Brooks Guthrie
[5] Green Acre
[6] Eliot
[7] Maine
[8] Piscataqua
[9] Portsmouth
[10] Marion Jack
[11] Irene Marie Aducat
[12] Evergreen Cabin
[13] Englewood
[14] New Jersey
[15] Joel Jani
[16] Mark Vali
[17] Paul Maxwell
[18] Orleans
[19] Perth
[20] Bernese Oberland
[21] The Glad Tidings
[22] The World Order Of Baha’u’llah Continues To Unfold ‐ Published by the Bahá’í Scholar’s Publishing Trust, Library Of Congress # 2005902276, 2005
[23] Commentary on the Will and testament of ‘Abdulbaha; The Role of the will and testament in the covenant of Baha’ u’llah. Joel Bray Marangella, The Third Guardian of the Baha’i Faith. PNBC of the Orthodox Baha’is of the United States, 2010
[24] The Diabolical Subversion Of The Bahá’í Administrative Order
[25] Bahá’u’lláh Promises An Uninterrupted Interpretative Authority In The Kitàb‐I‐Iqàn
[26] A Severe Trial Pursueth You
[27] Shoghi Effendi Informs The United Nations Of His Role As The «Appointed Head»Of The
Future Bahá’í «World Council” Prior To Its Formation In 1951
[28] Shoghi Effendi Foretells The Imminence Of His Passing Coincident With The Activation
Of The International Bahá’í Council Before Ridván 1963.
[29] Shoghi Effendi’s Only Proclamation Ignored
[30] A Letter And Five Messages Acclaiming Shoghi Effendi’s “Epoch‐Making» Decisions,
Both Ignored And Forgotten And Their Import Unperceived.
[31] The Essentiality Of The Guardianship To The World Order Of Bahá’u’lláh
[32] Irrefutable Evidence That Shoghi Effendi, The First Guardian Of The Bahá’í Faith, Appointed A Successor
[33] Even Now They Refuse To Face The Undeniable Facts
[34] Unanswered Letters To Ruhíyyíh Khánum. Ridván 1988” — Naw‐Rúz, 1999
[35] The Fourth And Final Letter Sent To Rúhíyyih Khánum” ‐ Naw‐Rúz, 1999
[36] “Excerpts From May Maxwell’s Haifa Notes” ‐ January–March 1937
[37] “Open Letters Of 9 July 1960 And 21 October 1960” ‐ Written By Joel Bray Marangella,
[38] “A Brief History Of The Violation Of The CovenantBah Of á’u’llá At The World Center
Of The Bahá’í Faith Following The Passing Of The First Guardian Of The Bahá’í Faith”.
‐ «Herald Of The Covenant»Winter 1974/75
[39] The Tree Of The Covenant”‐A Statement Of Beliefs Of The Orthodox Bahá’ís Under The Living Guardianship. ‐ “Herald Of The Covenant”— Winter 1973/74 Published By The
European Bureau Of The Orthodox Bahá’í Faith
[40] “What Is The Meaning Of Loyalty To The CovenantBah Of á’u’lláhAnd Who Are The
Present Day Covenant Breakers?” ‐ «Herald Of The Covenant”—November 1977
[41] “Commentary On The Will And Testament Of ‘Abdu’l‐Bahá” ‐ “Herald Of The Covenant” — January 1985
[42] Letter To: Those Directing Affairs At The Bahá’í World Center: What Possible Answer
Can You Give To Future Bahá’í Generations?
[43] Letter To: Those Directing Affairs At The Bahá’í World Center: The Tablet Of The Holy
Mariner Dooms Bogus Uhj To Extinction
[44] “The Illegitimate Reign Of The “Custodians» At The Bahá’í World Center That Was Never
Meant To Be”
[45] “The Undeniable Falsehood Propagated By The Twenty‐Six Hands Of The Cause That
Only An Aghsán Could Inherit The Guardianship”
[46] “Afnán As “Branch»
[47] “If Only The Hands Had Taken The Time”
[48] “Et Tu” Faithless Hands Of The Cause”
[49] “The Lamentation Of Shoghi Effendi”
[50] «This Most Great Order»
[51] “How And Why Shoghi Effendi Obscured The Appointment Of His Successor And The
Consequences.”
[52] “The Failed Abortion Of “The Child Of The Covenant” — The «Divinely Conceived»
Bahá’í Administrative Order Delineated In The Will And Testament Of ‘Abdu’l‐Bahá”
[53] “Knowledge Of Which Language Is Essential For Present‐Day And Future Guardians Of
The Faith?”
[54] “Even Now, I Could Also Sign It”
[55] “The Satanic Collusion To Terminate The Institution Of The Guardianship

تحرّی حقیقت، ارمغان دیانت بهائی

اندرین وادی که ره بر کس پدید از چاه نیست

پیرو نصّ الاهی بی‌گمان گمراه نیست

یکی از مهم‌ترین و عمیق‌ترین آموزه‌های دیانت بهائی آموزه تحرّی حقیقت و دوری از تعصّبات و ترک تقالید است.

تحرّی در لغت به معنی جستجو و طلب سزاوارترین است و حقیقت هم در اعتقادات دینی ـ چه در دیانت یهود و دیانت مسیح و اسلام و چه در دیانت بهائی ـ چیزی جز منبع علم الاهی نیست؛ یعنی اصولاً، انسان به تنهایی نمی‌تواند به حقیقت مطلق دست پیدا کند و ادّعای همه پیامبران بر این است که از طریق منبع علم لایزال الاهی به حقیقت دست پیدا می‌کنند و آن را بدون کوچک‌ترین کم‌وکاست به جامعه بشری انتقال می‌دهند تا سعادت‌ و رستگاری را برای انسان‌ها به ارمغان آورند. در اسلام، عصمت حضرت محمّد و در دیانت مسیح هم عصمت حضرت عیسی قطعی و یقینی است. در دیانت بهائی هم مانند سایر ادیان، اعتقاد بر این است که حضرت بهاءالله مصون از خطا و اشتباه هستند و طبق کتاب اقدس «کتاب الذی ینطق بالحق» می‌باشند یا به عبارتی «قسطاس الحق». در واقع کلام و روش جمال مبارک برای احبّا، معیار حق و باطل است و عصمت ایشان هم امری متقن و قطعی است.

البتّه این ادّعا برای بسیاری از افرادی که اعتقاداتی ماتریالیستی و یا غیردینی دارند کاملاً مهجور و غیرقابل‌قبول است و در تفکر آن‌ها اصولاً هیچ بشری نمی‌تواند مصون از خطا باشد؛ امّا از دیدگاه افرادی که معتقد به اصول دیانت الاهیّه هستند؛ عصمت مظاهر و هیاکل مقدّسه از اصول اعتقادی محسوب می‌شود و کاملاً باورپذیر و ممکن است.

حال، با توجّه به معنی برمی‌گردیم به موضوع بحث و ملاحظه می‌کنیم که تحرّی حقیقت در جوامع دینی و غیردینی تفاوت زیادی دارد؛ یعنی طبق تفکّرات مادی‌گرایانه حقیقت ذووجوه و ذومراتب است و ازاین‌رو اساساً یافتن حقیقت معنایی ندارد؛ بلکه صرفاً تقرّب به آن ممکن است؛ امّا طبق تفکر الاهی و مذهبی باید برای یافتن حقیقت که همان مظهر ظهور است تلاش کرد و به نصوص و سنّت‌ها و عملکردهایی که از وی به دست ما رسیده توجّه نمود تا با چنگ زدن به این حقیقت که طبق کتاب اقدس «لا ریب فیه» می‌باشد، تشخیص راه صحیح از ناصحیح و کلام سره از ناسره، امکان‌پذیر شود.

یکی از ارزشمندترین کتب در آیین بهائی، کتاب مستطاب ایقان است که نازل‌شده از کلک مبارک جمال قدم می‌باشد و به گفته شوقی ربّانی قدیمی‌ترین و عظیم‌ترین کتاب از دریای علم حضرت بهاءالله است. این کتاب، تأثیر زیادی بر جوامع انسانی داشته و نکات بسیار متعدّد و ظریفی در آن نهفته است که با هر بار مطالعه، زوایای جدیدی از آن بر ما روشن خواهد شد.

از جمله این نکات، روح کلّی بازنگری در اعتقادات قبلی انسان و ترک بنیان‌های غلط اعتقادی است که در هر عصری برای خودساخته است و آن‌ها را چون بت‌هایی که باعث جمود فکری و تعصبات عدیده است در ذهن خود پرورانده است. همان‌طور که در ابتدای کتاب ملاحظه می‌شود:
«… جوهر اين باب آن‌که سالکین سبیل ایمان و طالبین کؤوس ایقان بايد نفوس خود را از جميع شؤونات عرضيّه پاک و مقدّس نمايند، يعنی گوش را از استماع اقوال و قلب را از ظنونات متعلّقه به سُبُحات جلال و روح را از تعلّق به اسباب ظاهره و چشم را از ملاحظه کلمات فانيه …»

تطهیر نمایند و راه را برای هرگونه فکر جدید و روشی تازه باز کنند. این‌که حجاب علم بزرگ‌ترین حجاب‌هاست به همین معنی است؛ یعنی طالب حقيقت برای وصول به مقصود بايد با انقطاع صِرف و توجّه کامل و پرهيز از تقليد و پيروی ديگران، تحرّی نماید و به هدايت عقل سليم و قلب طاهر به جستجو بپردازد. شاید بتوان گفت که آموزه تحرّی حقیقت مهم‌ترین فراز از باب اوّل کتاب مستطاب ایقان و این تعلیم همان ارمغان دیانت بهائی برای جوامع بشری است.

حجاب علم، به فرموده‌ی حضرت بهاءالله ممکن است در هر عصر و زمانی بر ما عارض گردد و مانع توجّه به کلام مظهر ظهور شود، چرا که می‌فرمایند:
«… آخر تأمّل فرمایید که سبب اين افعال چه بود که به اين قسم با طلعات جمال ذی‌الجلال سلوک می‌نمودند؟ و هر چه که در آن ازمنه سبب اعراض و اغماض آن عباد بود حال هم سبب اغفال اين عباد شده …»

دقّت در این کلمات به ما می‌فهماند که تحرّی حقیقت محدود به زمان و مکان خاص نیست و باید در پذیرفتن هر تفکّر و انجام هر عملی به دنبال سزاوارترین بود.

مثلاً وقتی ايّام موسی گذشت و انوار عيسوی روح عالم را احاطه نمود جميع يهود اعتراض نمودند که آن‌کسی که موعود تورات است بايد چنین و چنان باشد و خلاصه این‌که این جوان ناصری دارای آن علائم نیست. هنوز هم پس از گذشت چندین قرن يهودیان منتظر آن ظهوری هستند که در تورات ذکر شده بود. در زمان اسلام هم به همین نحو بود و علمای نصارا، ظهور جدید را نفی و انکار می‌نمودند. در دوره حضرت اعلی نیز علمای متعصب بر ایشان تیغ کشیدند. گویا این عادت موروثی از ابتدای خلقت همراه بشر بوده که من یا گروه من یا مکتب من درست است و دیگران باید به دنبال حقیقت بدوند. نکته امّا این‌جاست که جمال مبارک آموزه‌ی تحرّی حقیقت و اصلاح رفتار و فکر را برای همگان آورده‌اند و قرار نیست که باور‌مندان به آیین بهائی از این آموزه غافل شوند و آن را صرفاً برای دیگران یادآوری کنند.

پس چه بهتر که ما نیز به آموزه‌های جمال اقدس ابهی پایبند باشیم و تعصّبات را کنار گذاشته و ترک تقالید نماییم و اگر هر یک از ما یقین کردیم که حتّی احبّا نیز در موضعی دچار اشتباه و نقصان شده‌اند ما هم کورکورانه و متعصبانه روش آن‌ها را در پیش نگیریم و با برچسب زدن و اتهام نقض عهد و روشن‌فکری و… به طرد دیگران نپردازیم و در مسیر تحرّی حقیقت تلاش کنیم. نصوص مبارکه را سرلوحه کارهایمان قرار دهیم و کلام حضرت مولی‌الوری را با تبیین‌ها و توضیحات سطحی هم‌طراز نکنیم؛ چرا که ممکن است کج‌روی‌های عدّه‌ای در سالیان گذشته و تقلید اشتباه امروز ما، مسیر درست الاهی را که مایه‌ی سعادت بشر و وحدت بین ادیان و مکاتب است، جابه‌جا کرده و ناآگاهانه قدم در راه مخالفت با امر مبارک برداریم.

بنابراین جای این پرسش در اذهان طالبان حقیقت باقی است که:

آیا ما به‌عنوان یک بهائی واقعاً به تحرّی حقیقت و ترک تعصبات و تقالید پرداخته‌ایم و شخصاً نصوص مبارکه را مطالعه کرده‌ایم یا رعایت این آموزه الاهی را تنها وظیفه دیگران می‌دانیم؟!


نازنین م.

توضیحاتی در مورد مقاله «میسن ریمی معمار صلح، وحدت و روحانیت»



در پی انتشار مقاله «میسن ریمی معمار صلح، وحدت و روحانیت» اصلاحیّه‌ی ذیل به همراه تصاویری از طرح‌های جناب میسن ریمی از سوی یکی از همراهان فرهیخته‌ی عهد و میثاق واصل گردید؛ ضمن سپاس و تشکّر از نکته‌سنجی و عنایت این یار گرامی، ذیلاً به قسمت‌هایی از یادداشت رسیده جهت تصحیح و تکمیل مقاله اشاره می‌گردد.

«… برای مزید آگاهی: ایادی امرالله خانم “Corinne Knight True” هیچ نسبتی با جناب میسن ریمی نداشت و نام همسر وی “Moses Adams True” بود. خانم ترو عضو گروه هماهنگی ساختمان مشرق الاذکار بود و به‌خاطر کوشش بسیار برای تأسیس و ساختمان آن بنام «مادر مشرق الاذکار» شهرت یافته بود.

نام همسر جناب میسن ریمی “Gertrude Heim Klemm” بود که پس از فوت نابهنگام وی تا پایان عمر همسر دیگری اختیار نکردند … .»

و نیز:

«… ضمناً جناب میسن ریمی شخصاً طرح خود را از مسابقه خارج نمودند نه بنا به توصیه خانم ترو یا شخص دیگری. به‌نظر می‌رسد که اشتباه در ترجمه متن زیر در مقدمه‌ كتاب خاطرات «ژولیت تامپسون»، ص ۱۳رخ داده است.

مرضیه گیل نوشت:

(Mrs. Corinne True, later a Hand of the Faith, was known as «the Mother of the Temple.») She said Mason Remey withdrew his design, in favour of Louis Bourgeois›, although each received the same number of votes.

(خانم کورین ترو ـ بعداً ایادی امرالله ـ به‌عنوان «مادر مشرق الاذکار» معروف بود) او گفت که میسن ریمی طرح خود را بنفع لوئی بورژوا خارج نمود اگر چه هردو آراء مساوی کسب نمودند.»


Baha’i House of Worship, Kampala, Uganda


Sydney Baha’i Temple


The International Archives


A proposed Bahá’í House of Worship, Tehran Iran

عدم توجّه به دستورات هیاكل مباركه، ریشه‌ی مشكلات جامعه بهائی ایران

آموزه‌ی اطاعت از حکومت از جمله آموزه‌های بنیادین مذکور در الواح و آثار طلعات مقدّسه است. حضرت عبدالبهاء در لوح عزیزالله خان ورقا می‌فرمایند، قوله الاحلی:
«باری به نص قاطع جمال مبارک روحی لاحبائه الفداء ابداً بدون اذن و اجازه‌ی حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد؛ و هرکس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت با امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست. این امر الهی است، ملعبه صبیان نیست که نفسی چنین مستحسن شمرده و به میزان عقل خود بسنجد و نافع داند. عقول به‌منزله تراب است و اوامر الهیه، نصوص رب الارباب. تراب چگونه مقابلی با فیوضات آسمانی نماید.»

این بیان حضرت عبدالبهاء روشی روشن و راهنمایی رهگشا برای بهائیان حقیقی است. بر این اساس، بهاییان ارتدکس در ظلّ ولایت امرالله همواره آموزه‌ی عدم مداخله در سیاست و اطاعت از حکومت را مدّنظر قرار داده و از آن اطاعت می‌کنند.

گاهی بعضی از احبّای کم‌اطلاع عنوان می‌نمایند که عباراتی که در نصوص امری در مورد لزوم اطاعت از حکومت آمده است، ‌مربوط به حکومت‌های صالحه بوده و در مورد حكومت‌های ظالم صدق نمی‌کند. آشکار است که این سخنان توجیهی است که این قبیل افراد برای معاندت سیاسی و اقدامات ستیزه‌جویانه‌ی خود در مقابله با حکومت به كار می‌برند. در اکثر نصوص الاهی، به مطلق حكومت اشاره ‌شده و ذكری از عادل یا ظالم بودن آن‌ها نشده است.

از سوی دیگر باید دقّت داشت که هیکل مبارک، این عبارات را زمانی بیان فرموده‌اند که خود ایشان در فشارهای بسیار شدید حکومت‌های ظالم گرفتار بوده‌اند؛ امّا با این حال، هیچ‌گاه در جهت مخالفت با حکومت قدمی برنداشتند و اقدامی ننمودند.

دستور حضرت عبدالبهاء به تبعیت از حکومت و عدم دخالت در سیاست، ناشی از دوراندیشی و درایت ایشان است كه وضعیّت امروز جامعه‌ی بهائی را می‌دیدند. این تیزبینی حضرت عبدالبهاء موجب شد که جامعه بهائی در طول زمان، از خطرات جدّی مصون بماند. اگر به این توصیه‌ی گران‌بهای ایشان توجّه می‌گردید، شاید امروز شاهد این همه تضییقات موجود نبودیم.

متأسفانه بیت العدل بدلی همواره به‌جای رعایت حکمت و تلاش برای رفع سوءتفاهم، به ارتباط با احزاب و افراد سیاسی مخالف حکومت پرداخته است. این عمل به‌نوبه خود، ایجاد کدورت برای حکومت کرده است. این کدورت‌ها به‌تدریج به دور شدن فاصله‌ی میان حکومت و جامعه‌ی بهائی و تشدید تضییقات منجر شده است.


بهاییان ارتدکس، اگرچه خود طعم سخت این تضییقات را چشیده‌اند؛ ولی به دلیل پایبندی به نصوص الاهی، هیچ‌گاه در جهت مخالفت با حکومت کلمه‌ای نگفته و ادنی حرکتی انجام نداده‌اند و تمام این رنج‌ها را در راه بندگی جمال قدم به جان و دل خریده و صداقت خود را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که حضرت عبدالبهاء و شوقی ربّانی، تضییقات و مظالم وارده را مقدمه‌ای برای پیروزی امر مبارک می‌دانستند و آن را مصداق «البلاء عنایتی» می‌شمردند.

به‌راستی اگر بیت العدل حقیقی تحت اشراف ولیّ امرالله تشكیل شده بود، جامعه‌ی بهاییان ایران گرفتار این‌همه تضییقات می‌گردید؟!

فرید

ترجمه فارسی پیام جناب نصرت‌الله بهره‌مند، چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی، خطاب به بهائیان عالم

پیام ولیّ امرالله به همه بهائیان

حضرت شوقی افندی هیچ‌گاه سکوت نکرد!

دشمنان دیانت بهائی با متهم کردن اولین ولی امرالله حضرت شوقی افندی به سکوت، این دیانت را مورد انتقاد قرار می‌دهند در حالی که حضرت شوقی افندی نوشته‌اند:

«الواح وصايا تؤام با کتاب اقدس به منزله گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد. مطالعه دقيق اين دو سند مقدّس نشان ميدهد که هر دو با يکديگر ارتباطی نزديک دارند و هر دو مقصدشان يکی است و دارای روش واحدی هستند. در نظر هر محقّق منصفی مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدّس نه تنها با يکديگر تضادّ و ناسازگاری ندارند بلکه بر عکس مکمّل و مؤيّد يکديگرند و دو جزء لا يتجزّی از يک واحد به شمار می روند »

(توقيع موّرخ ۲۷ فوريه ۱۹۲۹، نظم جهانی حضرت بهاءالله، ص ۳)

و گرچه ایشان نوشته‌اند:

«وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: » وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور»… «

(توقیع 6 مارچ 1925 توقیعات مبارکه ص 219)

و فرموده اند:

«هر آنچه در الواح وصایای [حضرت عبدالبها] نوشته شده، محقق خواهد شد. بهائیان نباید از این جهت نگرانی داشته باشند.»

معهذا ایشان بر طبق دستور واجب الاطاعه حضرت عبدالبها در الواح وصایا که میفرمایند:

» بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد»

عمل ننموده اند و آنها می گویند:

اگر ایشان ( حضرت شوقی افندی ) نمیتوانست “در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد” این بدان معنا است که نظم اداری امر بهائی ناقص است و خوب طراحی نشده است و . . .

این برداشت غلط و نادرست دشمنان دیانت بهائی بر پایه دروغهای اهریمنی بیت العدل بدلی می باشد که مي گويد :

“ابداً جای شک نیست که در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، حضرت شوقی افندی مرجعی بود که جانشین خود را تعیین نماید، ولی آن حضرت فرزندی نداشتند همۀ اغصانی که حیات داشتند عهد و میثاق الهی را نقض کرده بودند. بنا بر این، همان طور که حضرات ایادی امر الله در سال ۱۹۵۷ اظهار داشتند، واضح است که کسی نمانده بود که آن حضرت بتوانند برطبق نصوص الواح وصایا به جانشینی خود انتخاب نمایند. ….. این حقیقت که حضرت شوقی افندی وصیّت‌نامه‌ای از خود به جای نگذاشته‌اند نمی‌تواند استغفرالله حمل بر عدم اطاعت ایشان از حضرت بهاءالله تلقّی گردد بلکه باید اذغان کنیم که در همین سکوت حضرتش حکمتی نهفته و نشانه‌ای از هدایت مصون از خطای آن وجود مبارک است”

(نامه مورّخ ۲۷ می ۱۹۶۶ بیت ‌العدل بدلی)

متن زیر بیانیه ایادیان امرالله پیشین ، پس از اجتماع و شور و مشورت آنها ، در سال 1957 است :

«۹ تن از ایادیان ، از آنها که ساکن ارض اقدس و سایر قاره های شرق و غرب بودند ، به همراه امه البها ، روحیه خانم ، صندوق و کشوهای میز کار ولی امر محبوب را شکستند و محتویات ارزشمند آنرا بدقت بررسی کردند. آن ایادیان سپس به بقیه جمع ایادیان که در خانه حضرت بهاءالله در بهجی اقامت داشتند ملحق شدند و به اتفاق تایید کردند که حضرت شوقی افندی هیچ وصیتنامه ای نداشته است آنها همچنین تایید کردند که وليّ امر اللّه محبوب هیچ ارثیه ای از خود باقی نگذاشته است»

(Ministry of the Custodians, p. 35)

الواح وصایای حضرت عبدالبها روشن میسازد که :

«حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند «

و چنین مقرر میدارد که» :بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد «. و نه به شکل انتصاب بوسیله وصیتنامه که معمولاً بعد از فوت شخص خوانده و مشخص می گردد.

ولی امرالله نمیتواند سکوت کند و اولین ولی امرالله هیچگاه سکوت نکرد. از سکوت چه هدایتی حاصل است ؟ و چه برداشتی میتوان کرد جز باز کردن راه به سوی فرضیات و روایات؟

حضرت شوقی افندی بهتر از ایادیان خطاکار و هر کس دیگری میدانستند که فرزندی ندارند و تمامی فرزندان و بازماندگان حضرت بهاءالله هم نقض عهد و میثاق کرده و طرد شده اند. در پیامی که از جانب ایشان به یکی از احّبا نوشته شده است و مطلب آن در بهائی نیوز شماره 232 مورخه ژوئن 1950 ، ص 8 ، چنین درج شده است:

» ایشان حضرت شوقی افندی احساس میکنند که اگر . . . درآیات منزله واصول امر الهی تعمق بیشتری معمول دارند به مفهوم ولایت امرالله واقف خواهند شد. وقتی شخصی قلبا و عقلأ به درک این حقیقت فائز شود که خداوند انسان را بوسیله مظهرالهی مصون از خطا در هیکل انسانی هدایت وراهنمائی میفرماید تنها نتیجه منطقی پذیرش این حقیقت چنین خواهد بود که مقام حضرت عبدا البها و اولیاء امرالله پذیرفته شود. ولاۀ امرالله نشانه بلوغ نوع بشر هستند به این معنی که بلاخره انسان در حدی پیشرفت نموده که دنیای متحدی با مدیریتی واحد برای نظام جهانی بشر داشته باشد ودر حیطه روحانی نیز به مقامی ترقی نموده که خداوند میتواند امورامر را در این دور مبارک به دست بشر بسپارد (یعنی ولاۀ امرالله) که بفرموده حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا مستقیمأ از سوی حضرت بهاءالله و حضرت با ب هدایت میشوند. معنی اینکه امروز روزی است که شب در پی ندارد اینست که تا پایان دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق ولاۀ امرالله به بشر خواهد رسید اگر کسی نائل به ایمان و ادراک مقام حضرت بهاءالله شود در پذیرش این حقیقت که ایشان افرادی را که در امور امرالله مهتدی به هدایت الهی هستند تعین فرموده مشکلی نخواهد داشت.»

(Directives from the Guardian, p.34)

سه سال قبل از صعود حضرت شوقی افندی به ملکوت ابهی ، والری آلن و جان آلن ، در یادداشتهائی از دوران زیارت خود نوشته اند :

» از جناب ولی امرالله پرسش شد ، آیا معنای این آیه انجیل «امروز روزی است که شب در پی ندارد » آنست که مظاهر الهیه بعدی مورد آزار قرار نمی گیرند و بلافاصله از سوی مردم تایید خواهند شد؟ ایشان پاسخ دادند: » نه، همواره شر در دنیا وجود خواهد داشت، و بدون شک ظهورات بعدی هم آزار خواهند دید اگر چه کمتر.» بلکه معنای آیه انجیل این است که ولاۀ امرالله منابع هدایت و حفاظت از امرالله خواهند بود تا زمان آمدن ظهور بعدی که ممکن است زودتر از 6000 سال بعد ظاهر نشود اگر چه بنابر نیاز این امکان وجود دارد که در هر زمانی پس از گذشت 1000 سال بیاید.

ما اندکی به این فکر می کردیم که با توجه به اینکه مردم تحت هدایت و امر و فرمان ولاۀ امرالله هستند دیگر چه دلیلی دارد که ظهور بعدی را تصدیق نکنند که حضرت شوقی افندی به نحوه عملکرد ولاۀ امرالله پرداخت. او تاکید کرد که معصومیت و مصون بودن ولی امرالله مهمترین چیز برای جلوگیری از تفرقه و شکاف و دسته بندی در امر است. کسی نباید بگوید که ایشان تنها در تفسیر و تبیین نصوص مصون از خطا است بلکه او در هر زمینه ای که خود را مصون از خطا دانسته مصون از خطا و معصوم میباشد. او تنها کسی بود که میدانست چه زمانی در تحت عصمت و مصونیت از خطا قرار دارد این ماهیت عصمت است. صرفنظر از اینکه او درباره چه چیزی صحبت میکرد اگر میگفت که صحبتش مصون از خطا است پس چنین بوده است و اگر غیر از آن و در حد یک پیشنهاد بود او خودش آنرا اعلام می کرد. در گفتارش درباره ولی امرالله بعنوان رئیس بیت العدل عمومی ایشان گفت که اگر ولی امرالله بگوید که از موضع عصمت صحبت میکند بیت العدل ناگزیر باید مرجعیت و اقتدار ولی امرالله را بپذیرد زیرا این عین عبارت حضرت عبدالبها در الواح وصایا است که می فرماید: «عضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند» ایشان با قدرت و اقتدار درباره جایگاه ولی امرللّه ، اختیارات و عملکرد ولایت امرالله صحبت میکرند.

(Haifa Impressions by Valera Allen and John Allen 1954-12 , p 12)

http://bahai-library.com/allen_haifa_impressions

پاسخ حضرت شوقی افندی به سوال یکی از زائرین کمی قبل از صعودشان در سال 1957 توسط ایزابل صبری Isobel Sabri اینگونه ثبت و درج شده است :

«از ولی امرالله سوال شد، که آیا مظهر الهی بعدی هم همچون حضرت بهاءالله و پیامبران پیشین الهی مورد مخالفت و انکار قرار می گیرند؟»

در آینده وقتی مظهر بعدی بیاید ولی امر آن زمان او را به مردم معرفی خواهد کرد و از آنها میخواهد که او را تصدیق نمایند. اگر او این کار را نکند پس مصونیت از خطای او برای چیست؟ این یکی از مهمترین کارهایی است که او انجام خواهد داد. به این ترتیب مخالفت با مظهر الهی بعدی بسیار کمتر از مظاهر قبلی خواهد بود زیرا حوزه مخالفت محدود و اندک خواهد بود. “امروز روزی است که شب در پی ندارد » به معنای آنست که دیگر هدایت الهی از جهان رخت نخواهد بست .

یادداشتها زائرین – Isobel sabri ، 23 آپریل 1957

http://bahai-library.com/sabri_pilgrims_notes

یادداشت ویلیام الیسون در سال 1957 که آخرین زائر بهائی بود که حضرت شوقی افندی اولین وليّ امر اللّه را در حیفا ملاقات کرد : (ص 3)

«وليّ امر اللّه فرمودند که در آینده پادشاهان بهائی خواهیم داشت. ایادیان امرالله با سازمان و تشکیلات خاص خودشان آن پادشاهان خواهند بود. وظایف و مسئولیت آنها بطور خاص و مشخص تبلیغ و تحکیم امر خواهد بود . ایادیان امرالله برتر از اعضای بیت العدل خواهند بود .

حقوق الله : در این باره، در سالهای بعد بیشتر توضیح داده میشود . حقوق الله برای پاک کردن ثروت و درآمد شخص است.

ولایت امرالله نصوص را تبیین ، ایادیان را هدایت ، ریاست بیت العدل را بعهده خواهد داشت و به تعیین حدود قانونگذاری و صلاحیت آنها میپردازد . «

http://bahai-library.com/allison_pilgrims_notes

در واقع حضرت شوقی افندی بر اساس مفاد الواح وصایای حضرت عبدالبها در زمان حیات خویش جانشین خود را تعیین کرد. حضرت شوقی افندی در ژانویه 1951 در تنها اعلامیه ای که در دوران 36 ساله ولایت خود منتشر ساختند تشکیل اولین شورای بین المللی بهائی، بیت العدل عمومی حقیقی در مرحله و شکل جنینی اش را اعلام و طی تلگرام مورخ 2 مارس 1951 جناب میسن ریمی را بعنوان رئیس و رأس بیت العدل عمومی جنینی یعنی ولی امرالله بعدی منصوب کردند. ریاست بیت العدل از جمله وظایف و مقامات خاص و منحصر به ولی امرالله می باشد و کسی غیر از ولی امرالله نمیتواند این جایگاه را تصدی کند .

رئیس بیت العدل عمومی حقیقی از قبل تعیین شد و این مقام بخش جدایی ناپذیری است از اختیارات و مسئولیتهای ولی امرالله که در الواح وصایای حضرت عبدالبها مندرج است. رئیس این نهاد و موسسه ولی امرالله است که از سوی ولی امر پیشین تعیین میگردد. هیچکس در سراسر کره ارض صلاحیت ندارد که » رئیس مقدس » این موسسه را بر کنار و شخص دیگری را بجای او قرار دهد .

جناب میسن ریمی از سوی اولین ولی امرالله منصوب گشت و پس از صعود حضرت شوقی افندی هیچکس صلاحیت برداشتن او را از این مقام ندارد. علاوه بر این هیچکس اختیار و صلاحیت انحلال شورای بین المللی بهائی که همه اعضای آن توسط اولین ولی امرالله منصوب شدند را ندارد. همان طور که دراعلامییه انتصاب این موسسه درج شده است آن شورا باید به » محکمه رسمی بهائی « تحول و تکامل یابد ، “که در واقع پیش درآمد و مقدمه ضروری موسسه بیت العدل عمومی است می باشد “و به آنگونه که صریحاً در توقیع و تنها اعلامیه ای ایشان در 9 ژانویه 1951 ذکر شده است در مرحله بعدی تکامل هنگامی که محکمه رسمی بهائی به “یک نهاد انتخابی تبدیل وضعیت میدهد” رئیس ورأس آن کماکان در جایگاه خود باقی خواهد ماند در حالیکه اعضای آن انتخاب خواهند شد.

«و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد..»

(حضرت عبدالبها ، الواح وصایا ، ص13 )

در حالیکه تعیین جانشین ارتباطی با نوشتن وصیتنامه ندارد و تعیین جانشین باید در زمان حیات ولی امرالله پیشین صورت گیرد و حضرت شوقی افندی نیز ولی امر دوم را در دوران زندگانی خود منصوب و معرفی نمود این مسئله که ایادیان امر پیشین با هدایت روحیه خانم همسر اولین ولی امرالله وصیتنامه او را نیافتند نباید منجر به این نتیجه گیری شود که او اصلاً وصیتنامه ای ننوشته بوده است. حضرت شوقی افندی همواره بر اساس حکم کتاب اقدس بهائیان را ترغیب میکرد که وصیتنامه ای بنویسند : » بر هر فرد فرض است که وصیتنامه بنویسد” . لذا بسیار بعید است که او خودش وصیتنامه ای ننوشته باشد. ولی بهرحال همانطور که قبلاً بیان شد تعیین جانشین ولی امرالله لازم نیست که از طریق نوشتن یک وصیتنامه باشد .

متن زیر توسط روحیه خانم نوشته شده و در کتاب

(Custodians, Ministry of the Custodians, p. 11) درج گشته است:

«مبالغ بیشتری برای حفاظت بیشتر در سوئیس بنام او ( حضرت شوقی افندی ) و من بودیعه گذاشته شده بود و من پس از انتخاب بیت العدل ، آنرا به آنها منتقل کردم»

این بحث پیش می آید که ممکن است وصیتنامه حضرت شوقی افندی حاوی توضیحاتی درباره چگونگی تعیین جناب میسن ریمی بعنوان جانشین خویش در 2 مارس 1951، بوده در همان بانک سوئیس به امانت سپرده شده و دسترسی به آن تنها بوسیله روحیه خانم امکان پذیر بوده است ولی روحیه خانم ایادیان را تنها به گاو صندوق و میز کار حضرت شوقی افندی در دفتر کارش هدایت کرده است .

حضرت شوقی افندی هیچگاه سکوت نکرد و نوشته های او بهترین دلیل است . حضرت شوقی افندی در طول مدت 36 سال ولایت و در پایان آن دوره این را به صراحت روشن کردند که حضور ولاۀ امرالله تا پایان دور بهائی ادامه خواهد یافت و در نوشته های خود مکرراً به ولاۀ امرالله در آینده اشاره کرده است. همچنین بسیاری از یادداشتها و نوشته های زایرین ارض اقدس اسناد و شواهد و شهادتهای مکتوبی است از کلمات و سخنان شوقی افندی که درباره ولاۀ امرالله در آینده و تاکید او بر ادامه مقام ولایت امرالله تا پایان دوران ديانت بهائي .

دیدار روت مافِت از مرکز جهانی در سپتامبر 1954 (بخش ll ، B ، ص 20 )

یک شب حضرت ولی امرالله فرمودند » خاطرات و یادداشتهای زایرین بسیار اهمیت دارند. آنها را باید با دقت تمام نگهداری کرد زیرا روح و معنویت اعتاب مقدسه و جایگاه ولایت امرالله را با خود دارند و احساسات دست اوّلی را منتقل میسازند که تلگرامها و نامه ها نمیتوانند آن احساسات را منتقل سازند. البته آنها الزام آور نیستند زیرا توسط حضرت عبدالبها یا ولی امرالله نوشته نشده اند ولی بسیار مهم هستند و باید به آنها توجه جدی شود.

http://bahai-library.com/moffett-pilgrims-nots-2

در سال 1957 ، هنگامی که اولین ولی امرالله به ملکوت ابهی صعود کرد بر اثر شرایطی که توسط روحیه خانم و ایادی سابق که از او پیروی نمودند ایجاد شد ، با این ادعای ناصواب و غلط که پس از شوقی افندی دیگر کسی را در مقام رهبری جامعه بهائی نداریم ایادی سابق امرالله که فاقد اختیارات اداری و اجرائی بودند و نه میتوانستند چنین اختیاراتی داشته باشند به خود اجازه دادند که جایگاه و اختیارات ولی امرالله را مصادره و تصاحب کنند. آنها برای انجام خواسته خود این حقیقت را که حضرت شوقی افندی قبلاً بالاترین تشکیلات اداری امر را بنیاد نهاده نادیده گرفتند. و روشن نیست که چرا بهائیان میبایست » به ایادیان امرالله متوسل شوند » که روحیه خانم به بهائیان جهان از طریق ارسال تلگرامی تکلیف نمود، در حالیکه آنها باید به موسسه و نهاد بین المللی عالی بهائي) اولین شورای بین المللی بهائی ( که از سوی خود ولی امر فقید تاسیس گردیده بود متوسل میشدند .

اگر لازم بود که گروه 9 نفره ای به اداره امورديانت بهائي بپردازد چرا این گروه همان بیت العدل عمومی در مرحله جنینی نباشد ؟ مانند محافل ملی و محلی به ویژه که همه اعضای آن » شورای بین المللی » از سوی خود ولی امرالله تعیین و منصوب گردیده بودند .

ایادی پیشین هیچگونه اختیار و صلاحیتی برای ابراز این عبارت را نداشتند که:

«ما از میان خود تعدادی را تعیین می کنیم که از سوی ما بعنوان کارگزاران آیین جهانی بهائی به فعالیت بپردازند . . . تا بر اساس تصمیمات و دستوراتی که به تناسب زمان به آنها میدهیم بعنوان کارگزاران عالی آیین جهانی بهائی اقدام کنند . . . تمام این اقدامات و حقوق و اختیارات بعنوان جانشین ولی امرالله آیین بهائی صورت خواهد گرفت ».

(The Ministry of the Custodians, p. 29)

شورای بین المللی بهائی نهاد قانونی و مشروع و بالاترین نهاد در جامعه بهائی بود در حالیکه در جهت مقابل ایادیان امر دارای هیچگونه اختیارات اجرایی در امر نمیباشند و امروز دیگر همگان اين عبارت معروف روحیه خانم را دیده یا شنیده اند كه « بدون داشتن سند معتبری که ما را تایید کند. چگونه زمام امور و قدرت را بدست بگیریم «

این نکته بسیار مهم است که ایادی سابق با نادیده گرفتن این حقیقت که اولین ولی امرالله با تعیین و انتصاب رئیس بیت العدل جنینی – جایگاهی که تنها ولی امرالله میتواند بر آن تکیه بزند جانشین خود را تعیین و معرفی کرده بود، عملاً خود را از جایگاه ایادی امر خلع کردند.

«دست قدرت مطلقه پروردگار، امر او را بیش از پیش محکم و استوار کرده است. توفانهای ساخته بشر ناتوان تر از آنست که پایه های آنرا سست کند، همچنین تئوریها و خیالپردازی های انسانها نخواهد توانست به ساختار آن آسیبی وارد کند.»

(Shoghi Effendi, The World Order of Baha’u’llah, p.109)

» … انّه وضع امره علی اساس ثابت راسخ متين لا تزعزعه ارياح العالم و لا اشارات الاُمم … «

(دور بهائی ص ٢٣)

نصرت‌الله بهره‌مند

۲۰ مارس ۲۰۱۷

معافیّت احبّاء از پرداخت حقوق الله

نامه‌ی جدید سرکار خانم «صهبا وجدانی» خطاب به احبّای ایرانی با عنوان «معافیّت احبّاء از پرداخت حقوق الله» واصل گردیده است که جهت اطّلاع...